ناگفته ها | |||
|
تک درختم من در این هامون پهناور در این دشت ملال اور مرا یاران همپا نیست مرا یاران همگو نیست نوای مهربان جویباران بانگ نوش چشمه ساران در فضایی دور میمیرد و گوش من پراست از نغمه های خشک تنهایی در این صحرا مرا یاران دهشت زاست: تگرگ درد و ابر بیم و رگبارجنون امیز حرمانها درونم زوزه گرگان تنهایی کند غوغا در این تاریکی شبها دلم روشن نمیگردد ز پندار سراب الوده ی فردا نپاید پای من در گل نمانم دیرگاه اینجا سپاه ابر نزدیکاست دراین دم یا دم دیگر برآید رعدوبرق حسرت بی همزبانی تا بسوزاند توانم را و خاکستر کند این هستی گنگ این سکوت جاودانم را |
3476:کل بازدید |
|
0:بازدید امروز |
|
2:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
حدیثه زمانی
حرفهایی هست برای نگفتن وارزش عمیق هر کس به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد | |
لوگوی خودم
| |
بایگانی | |
اسفند 1387 | |
اشتراک | |
ساعتها خواب دیده اند بیا...بیاکه ساعتها خواب دیده اند تو را |